من بچه بودم خیلی بد غذا بودم، یبار رفتیم خونه داییم مرغ داشتن گفتم من نمیخورم.
داییم خواست از پسرش تعریف کنه
گفت از ممد یاد بگیر، هر گ*ی میزاریم
جلوش با اشتها میخوره
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 18:0 توسط مرتضی
|
خوش اومدین