انشای غضنفر
شب بود خورشید می درخشید پیرمردی جوان قدم زنان نشسته بود ودر سکوت گوشخراش خیابان آهسته وشتابان بسوی خانه حرکت می کرد

 

 

من یه بار اینو واسه معلم‌ انشامون به عنوان موضوع آزاد خوندم  کلاس رفت رو هوا 

بیچاره بهم۲۰داد۰